گزارش بازاریک روز تلخ …
بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست …
مهر رسیده و بی مهری بازار با سهامداران شکل دیگری به خود گرفته این طرز بی مهری تلخ تر و کشنده تر است . به قولی با ما شوخی های تلخی میکند … این شوخی نامردان است که امید میدهند و سپس بازپس میگیرند و برنومیدشدگان از تهِ دل میخندند. هر چه فکر کردیم زبان و ذهنمان قفل بود. انگار از شدت سرما دست هایم یخ زده بود و چیزی نمی توانست بنویسد . کم حوصله و غم آلود . نمیدانیم واقع چه بنویسیم امروز هیچ حرفی برای گفتن نداریم و واقعا نمیدانم چه باید بگویم . از دست این بازار چه بگویم گله ای نیست … گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست. دیریست که در خانه خرابان جهانیم… برسقف فروریخته ام چلچله ای نیست …
همیشه میگویند تاریکترین لحظه در طول شب درست قبل از سپیده دم است
و روشن ترین روزها درست بعد از سختی و مشکلات نا امید کننده فقط امیدواریم این حرف درست باشد … چرا که این چند روز اوج ناامیدی بازار بوده که در بهترین خبرهای موثر و مفید از گزارش های خوب شرکت ها تا دلار بازار این چنین بود .
بگذریم امروز استراحت کنید ذهن مشت خورده توسط بازار به استراحت نیاز دارد .